کاهش بیسابقه سطح آب و محو شدن تدریجی دریاچه زنگ خطری است که نهتنها کارشناسان محیط زیست بلکه افکار عمومی را هم نگران کرده. این تصاویر، روایت بیپردهای از مرگ تدریجی ارومیهاند؛ مرگی که اگرچه تدریجی است، اما سرعت آن هر روز بیشتر میشود.
از هامون تا ارومیه؛ روایت یک تکرار تلخ
کارشناسان میگویند دریاچه ارومیه هنوز قابلیت احیا دارد، اما واقعیت تلخ این است که سوءمدیریت منابع آب، ادامه کشت محصولات پرمصرف و وجود دهها هزار چاه غیرمجاز، شریان حیاتی دومین حوضه پرآب کشور را بریده است. بحران فقط یک مسأله زیستمحیطی نیست. تهدید بیماریهای ریوی و چشمی، ریزگردهای نمکی و موج مهاجرت اجباری میتواند بهزودی گریبان آذربایجان و در نهایت کل کشور را بگیرد.
خشک شدن دریاچهها در ایران قصه امروز و دیروز نیست. دهههاست نقشه ایران آرامآرام لکههای آبیاش را از دست داده. هامون در سیستان، بختگان در فارس، گاوخونی در اصفهان که هر کدام روزی بخشی از حیات اجتماعی و اقتصادی مناطق خود بودند، امروز به نمکزار یا خاطرهای دور تبدیل شدهاند. کارشناسان هشدار میدهند اگر روند فعلی ادامه یابد، دریاچه ارومیه هم به همان سرنوشت دچار میشود؛ سرنوشتی که دیگر برگشتی ندارد.
مسعود باقرزاده کریمی، مدیرکل دفتر برنامهریزی و بودجه شرکت مهندسی آب کشور و دبیر پیشین ستاد احیای دریاچه ارومیه در گفتوگو با جامجم تأکید میکند: «نمیتوانیم بگوییم به احیای دریاچه ارومیه دیگر هیچ امیدی نیست. این دریاچه هنوز زنده، اما گویی روی تخت جراحی خوابیده است. اگر امروز تصمیمات درست گرفته شود، میتوان بخشی از حیات آن را برگرداند.»
ارومیه هنوز نمرده
باقرزاده کریمی در بخشی میگوید: «دادههای رسمی نشان میدهد حوضه آبریز دریاچه ارومیه سالانه ۷ تا ۸میلیارد متر مکعب بارندگی دارد. از این مقدار، باید ۳ میلیارد متر مکعب مستقیم وارد دریاچه شود تا سطح آن پایدار بماند و الباقی برای نیازهای شرب، کشاورزی و صنعت در نظر گرفته شود، اما واقعیت چیز دیگری است.»
به گفته کارشناسان بخش عمده این آب سر از باغات تازهتأسیس و کشتهای پرمصرف درمیآورد. توسعه بیضابطه باغهای سیب و انگور و حتی کشت محصولاتی که اصلا با اقلیم منطقه سازگار نیستند سهم دریاچه را عملا صفر کرده است.
باقرزاده کریمی میگوید: «وقتی آب به دریاچه نرسد، طبیعی است که خشک میشود. الان کشاورزی بیسامان و توسعه بیرویه باغات، سهم دریاچه را بلعیده. بارندگی هست، اما مدیریت آب درست انجام نمیشود.»
چغندر و یونجه؛ صادرات پنهان آب
یکی از معضلات اصلی دریاچه، کشت محصولاتی است که بهاصطلاح «آببر» هستند. چغندر قند و یونجه در صدر این فهرست قرار دارند. هر هکتار چغندر قند بهطور متوسط ۱۰ تا ۱۲هزار متر مکعب آب مصرف میکند؛ عددی که در منطقه خشک آذربایجان فاجعهبار است.
باقرزاده کریمی در پاسخ به این سوال که چرا هنوز کشت چغندر و یونجه در این منطقه ادامه دارد، میگوید: «ما در ستاد احیای دریاچه، خروج چغندر از منطقه را ممنوع کرده بودیم. گفتیم اگر کارخانهای در خود منطقه هست، محصول همانجا مصرف شود اشکالی ندارد، اما اجازه ندهید چغندر از حوزه خارج شود.»
آنطور که او توضیح میدهد، برای دور زدن قانون، کارخانههای قدیمی و کمبازده را به منطقه آوردند و محصول را حتی تا مشهد بردند. این یعنی صادرات آب از ارومیه. «صادرات آب مجازی» فقط یک اصطلاح تئوریک نیست. معنایش این است که حقابه دریاچه بهجای بازگشت به بستر اصلی، بهصورت محصول کشاورزی از منطقه خارج میشود. به بیان دیگر دریاچه میخشکد تا کارخانهای در استان دیگر فعال بماند.
بیماریهای خاموش؛ وقتی طوفان نمک بوزد
خشک شدن دریاچه تنها بهمعنای ناپدید شدن یک پهنه آبی نیست. سلامتی انسانها هم در خطر است. تجربه دریاچههای خشک شده دیگر در ایران و جهان نشان میدهد طوفانهای نمکی که از بستر خشک برمیخیزند، بیماریهای ریوی و چشمی را بهطور چشمگیری افزایش میدهند.
باقرزاده کریمی میگوید: «کارشناسان ادعا کردهاند سرطان در اطراف دریاچه افزایش یافته است. نمیتوان بهطور قطع آن را رد یا قبول کرد. چون مدرکی قطعی در دست نیست، اما تجربه هامون در سیستان نشان داد که با خشک شدن پهنههای آبی شور، بیماریهای ریوی و چشمی بیشتر میشود. پراکنش نمک در هوا، مشکلات تنفسی ایجاد میکند. در ارومیه هم همین احتمال جدی وجود دارد.»
بدیهی است این هشدار فقط به یک منطقه محدود نمیشود. با وزش بادهای شدید، ریزگردهای نمکی میتوانند تا صدها کیلومتر دورتر هم حرکت کنند. یعنی تبریز، زنجان و کردستان نیز از پیامدهای آن در امان نخواهند بود.
چاههای غیرمجاز؛ زخمی ۶۰ هزارباره
یکی از تکاندهندهترین آمارها مربوط به ۶۰ هزار چاه غیرمجاز در استان آذربایجان غربی است. این چاهها سالانه میلیاردها متر مکعب آب زیرزمینی را بدون هیچ حساب و کتابی بیرون میکشند.
باقرزاده کریمی توضیح میدهد: «این واقعا یک درد مزمن است. همه میگویند باید جلوی چاههای غیرمجاز گرفته شود، اما دستگاهها توپ را به زمین هم میاندازند. سالهاست این موضوع روی زمین مانده. اگر قرار بود برخورد شود، باید همان سالها میشد. حالا هم دیر نیست، اما نیاز به اراده جدی دارد.»
برای درک بهتر این عدد کافی است بدانیم مصرف سالانه آب شرب کل تهران حدود یک میلیارد متر مکعب است. حالا تصور کنید دهها هزار چاه غیرمجاز چه فشاری به سفرههای زیرزمینی ارومیه وارد میکنند.
آب هست، مدیریت نیست
بسیاری تصور میکنند ارومیه قربانی خشکسالی شده است، اما آمار نشان میدهد این حوضه بعد از خزر دومین حوضه پرآب کشور است. رودخانههای زیادی به آن میریزند و بارندگی نسبی خوبی دارد.
باقرزاده کریمی در خصوص مشکل دریاچه ارومیه تأکید میکند: «حسابداری آب وجود ندارد. بارندگی داریم، رودخانه داریم، اما بهجای بازتوزیع درست، همه چیز در کشاورزی بیسامان مصرف میشود. سیاستهای ملی با نگاههای محلی هماهنگ نیست. نمایندگان مجلس هر کدام رویکرد منطقهای خودشان را دارند و این تضاد باعث شده تصمیمهای ملی بیاثر شود.»
یادآوری آرال؛ عبرتی نزدیک
دریاچه آرال در آسیای میانه یکی از بزرگترین فجایع زیستمحیطی قرن بیستم بود. با انحراف رودخانهها برای کشت پنبه، طی چند دهه بخش بزرگی از دریاچه خشک شد، اما در سالهای اخیر، با همکاری چندکشور همسایه بخشی از شمال آرال دوباره جان گرفت.
باقرزاده کریمی میگوید: «آرال بخش زیادیاش نابود شد، اما نشان داد اگر اراده باشد، میشود بخشی را احیا کرد. ما هم میتوانیم چنین الگویی داشته باشیم؛ بهشرطی که هماهنگی ملی و منطقهای شکل بگیرد.»
پیامدهای اجتماعی؛ از مهاجرت تا سقوط اقتصاد محلی
خشک شدن دریاچه ارومیه فقط یک بحران زیستمحیطی نیست؛ تبعات اجتماعی و اقتصادی گستردهای دارد. کشاورزی که زمینش به نمکزار تبدیل شود، دیگر نه محصولی دارد و نه معیشتی. این یعنی موج مهاجرت به شهرها. این کارشناس محیط زیست هشدار میدهد: «وقتی زمینهای کشاورزی منطقه نابود شوند، اقتصاد محلی فرو میریزد. این یعنی مهاجرت روستاییان و خالی شدن شهرها. سوال این است که این جمعیت کجا باید سکونت پیدا کند؟ در کشوری که خودش با بحران آب و انرژی دستبهگریبان است، انتقال میلیونها نفر به مناطق دیگر عملا غیرممکن خواهد بود.»
تجربه دریاچه آرال نشان داد مهاجرت اجباری میتواند حتی ساختار اجتماعی یک کشور را تغییر دهد. در ایران نیز خشک شدن ارومیه میتواند به تغییر بافت جمعیتی آذربایجان و افزایش فشار بر شهرهای بزرگ منجر شود.
فرصت اندک، انتخاب سخت
دریاچه ارومیه هنوز زنده است، اما روی تخت جراحی. احیای آن نه با شعار، که با تصمیمهای سخت امکانپذیر است: بستن چاههای غیرمجاز، توقف کشتهای پرمصرف، بازتوزیع عادلانه آب و همراستا کردن سیاستهای ملی و منطقهای.
باقرزاده کریمی میگوید: «مشکل کمبود آب نیست. مشکل مدیریت است. اگر امروز این جراحی بزرگ را انجام ندهیم، فردا نهتنها ارومیه بلکه دیگر دریاچههای کشور هم در صف مرگ خواهند بود.»